برای خرید کتاب مدیریت نگرش جان ماکسول (جان مکسول) انتشارات الماس دانش که یکی از بهترین ترجمه های ای کتاب می باشد با ما باشید. شهروز فرهنگ ترجمه فارسی آن را انجام داده است. در این مطلب به نقد و بررسی این کتاب می پردازیم. سپس برای خرید با تخفیف می توانید آن را به سبد خرید خود اضافه نمایید.
خرید کتاب مدیریت نگرش جان ماکسول انتشارات الماس دانش
با ترجمه شهروز فرهنگ
آیا نوع نگرش واقعا بر زندگی تاثیرگذار است؟
حتما شما هم مشاهده کرده اید که تعداد زیادی افراد یک کار را شروع می کنند ولی در آن موفق نمی شوند. در همین بین یک نفر از آنها با همان کار بسیار موفق است. علت چیست؟ کارها که یکی است پس دلیل چیست که بین این همه فقط تعداد محدودی موفق می شوند؟
اگر به شما بگویم نوع نگرش است که شرایط زندگی شما را رقم می زند اغراق نکرده ام. زیرا افرادی که موفق می شوند نگرشی متفاوت داشته اند، که این نگرش سبب عملکرد منحصر به فر آنها و موفقیتشان شده است.
جمله معروفی وجود دارد که می گوید: ” اگر فکر می کنید موفق می شوید، یا شکست می خورید. در هر دو صورت درست فکر کرده اید.”
این جمله به خوبی تاثیر نگرش بر اتفاقات زندگی شما را بیان می کند.
اطلاعاتی درباره کتاب مدیریت نگرش جان ماکسول
کتاب مدیریت نگرش اثر جان ماکسول می باشد. ایشان در زمینه های مدیریت و رهبری تخصص دارد و کتاب های بسیاری را در این زمینه ها نگاشته است. آقای ماکسول سالانه سخنرانی ها و سمینارهای بسیاری را اجرا می کند و طرفداران بسیار زیادی دارد. کتاب هایش نیز به بیش از 50 زبان زنده دنیا ترجمه شده اند. برخی از کتاب هایش از پرفرشترین کتاب های نیویورک تایمز می باشند.
نگرش خوب یک تیم کاری، تضمین موفقیت آن نیست. ولی یک تیم کاری با نگرش غلط هرگز موفق نخواهد شد.
فهرست کتاب
بخش 1
چگونه نگرش بر رهبری تاثیر می گذارد؟
چگونه نگرش بر فرد تاثیر می گذارد؟
بخش 2
چه چیزی نگرش ما را شکل می دهد؟
آیا می توان نگرش را تغییر داد؟
آییا موانع می توانند نگرش را تقویت کنند؟
بخش 3
شکست یعنی چه؟
موفقیت چیست؟
چگونه یک رهبر می تواند به صعودش ادامه دهد؟
یک داستان از این کتاب را بخوانید
چگونه نگرش بر رهبری تأثیر می گذارد
همیشه «نگرش» یکی از بازیکنان تیم شماست
در نوجوانی، عاشق بسکتبال بودم. شروع آن زمانی بود که در کلاس چهارم تحصیل می کردم، در آن زمان برای اولین بار شاهد یک بازی بسکتبال بودم. من شیفته ی این بازی شدم. پس از آن می توانستید مرا در حال تمرین شوت کردن و بازی در حیاط کوچک منزلمان ببینید.
هنگامی که وارد دبیرستان شدم، بازیکن خوبی شده بودم. به عنوان دانشجوی سال اول از بازی در تیم جوانان شروع کردم، هنگامی که دانشجوی سال دوم بودم، تیم جوانان ما امتیاز ۳-۱۵ داشت که بهتر از امتیاز تیم دبیرستان بود. ما از کارایی خودمان مغرور شده بودیم. کمی بیش از حد مغرور بودیم.
سال بعد، منتقدینی که تیم بسکتبال دبیرستان را در اوهایو همراهی می کردند در این فکر بودند که تیم ما شانس بردن جام قهرمانی ایالتی را در گروه سنی خودش دارد. من حدس می زدم آنها به بازیکنانی که به عنوان بازیکنان بزرگسال از تیم جوانان آمده بودند نگاه می کردند و می دیدند که ما می توانیم از تیم جوانان ارتقا یابیم و تیم نیرومندی باشیم. ما استعداد فوق العاده ای داشتیم، در سال ۱۹۶۰ چند تیم دبیرستانی می توانستند چیزی غیر از این بگویند که تعدادی از بازیکنان قادرند توپ را در حلقه بیندازند؟ اما فصل مسابقات بسیار دور از انتظار بود.
از بد به بدترین
با شروع فصل، تیم دچار مشکلاتی شد. ما دو نفر بودیم که استعداد عضویت در تیم را داشتیم: جان توماس، که بهترین برگشت دهندهی تیم بود؛ و من، که بهترین شوت زن تیم بودم. ما تصور می کردیم که مدت بازی فقط باید بر اساس توانایی تعیین شود و به این نتیجه رسیدیم که شایستگی قرار گرفتن در تیم را داریم. افراد بزرگتری که در موقعیت درجه دوم بودند، اعتقاد داشتند که ما باید مبلغ حق عضویت خود را بپردازیم و در نیمکت ذخیره ها بنشینیم.
رقابتی را که ما یکسال پیش میان تیم بزرگسالان و تیم جوانان آغاز کرده بودیم، به جنگ میان بزرگ ترها و کوچکترها تبدیل شده بود. هنگامی که بازی تمرینی داشتیم، بزرگترها بر علیه کوچکترها بازی می کردند. در جریان بازی بزرگترها به کوچکترها – و برعکس – پاس نمی دادند. نبرد آنقدر شدید بود که دیگر بزرگ ترها و کوچکترها در بازی ها با یکدیگر همکاری نمی کردند. دان نف مربی ما مجبور بود ما را از هم جدا کند. بزرگترها بازی را شروع می کردند و اگر تعویض لازم می شد، مربی از ۵ انفر بازیکنان کوچکتریکی را وارد بازی می کرد. ما به دو تیم در یک لیست تبدیل شده بودیم.
دقیقا به خاطر ندارم چه کسی این رقابت را که به شکاف در تیم منجر اشد بنیان نهاد، اما به خاطر دارم که من و جان توماس از این رقابت ناخرسند بودیم. من همیشه یک رهبر بودم، و به سهم خودم بر سایر اعضای تیم تاثیر می گذاشتم. متأسفانه باید اعتراف کنم که کوچکترها را در جهت نادرستی
هدایت کردم.
آنچه موجب گرایشی منفی در یک یا دو بازیکن شد، وضعیت بدی برای همه ایجاد کرد. هنگامی که در گرماگرم برنامه هایمان بودیم، حتی بازیکنانی که دوست نداشتند در رقابت وارد شوند، تحت تأثیر قرار می گرفتند. این افصل یک فاجعه بود. سرانجام، ما با نتیجه ای متوسط فصل را به پایان رساندیم و هرگز به توانایی واقعی خود نزدیک نشدیم. این داستان را از این جهت بازگو کردم تا به شما نشان دهم که نگرش های نادرست چگونه یک تیم را تخریب می کند.
استعداد کافی نیست
از تجربه ی بسکتبال در دبیرستان آموختم که برای موفقیت یک تیم، استعداد به تنهایی کافی نیست. البته، به استعداد هم نیاز دارید. دوست من، لو هولتز، مربی برجسته ی فوتبال در دانشگاه، می گوید:
«باید بازیکنان بزرگی داشته باشید تا برنده شوید… بدون بازیکنان خوب برنده نمی شوید، با آنها هم می توانید بازنده شوید.»
اما برنده بودن به چیزی بیشتر از داشتن افراد با استعداد نیاز دارد.
هم تیمی های دبیرستانی من سرشار از استعداد بودند، و اگر استعداد به تنهایی کافی بود، می توانستیم جام قهرمانی ایالت را برنده شویم. اما همه ی ما نگرشهایی ناکارآمد داشتیم، ما میدانیم در نبرد میان نگرش و استعداد سرانجام کدام یک پیروز شد. شاید هم به همین دلیل است که امروز اهمیت نگرش مثبت را میدانم و برای خودم، فرزندانم که در حال بزرگتر شدن هستند، و برای تیم هایی که داشته ام با چنین قدرتی بر آن تأکید می ورزم.
همانطور که مشاهده نمودید کتاب مدیریت نگرش هم موضوع جالبی است و این اثر که اثر جان ماکسول می باشد به صورتی بسیار عالی به این موضوع پرداخته است.
بنابراین اگر در پی شروع یک تحول در زندگی خود می گردید پیشنهاد می کنم در ابتدا روی نگرش خود کار کنید. برای تغییر نگرش هم این کتاب بسیار عالی می باشد و می تواند به شما کمک کند.
کتابفروشی افشین همواره بهترین ها را به شما ارئه می دهد.
خرید به صورت اینترنتی، تلفنی و در فضای مجازی…
در صورت نیاز به راهنمایی بیشتر می توانید نظرات خود را در بخش نظرات مطرح فرمایید.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.