نقد و بررسی، مشخصات و قیمت کتاب رمان سه دختر حوا که الیف شافاک نویسنده معروف در زمینه رمان عاشقانه آن را نوشته اند. کتاب ملت عشق را نیز همین نویسنده به رشته تحریر درآورده است. در این نوشته می توانید عکسو تکه هایی از کتاب سه دختر حوا
کتاب سه دختر حوا الیف شافاک
«نویسنده معروف در زمینه رمان عاشقانه»
الیف شافاک خالق رمان بینظیر ملت عشق در این کتاب به داستان زندگی سه زن با شخصیت ها، افکار ، اعتقادات و فرهنگ متفاوت پرداخته است… شیرین ایرانی ، پری ترک و مونا آمریکایی.
سه زن داستان الیف شافاک که در دانشگاه آکسفورد بطور اتفاقی کنار هم قرار میگیرند و با یکدیگر آشنا میشوند.
کتاب سه دختر حوا
از زبان پری بازگو میشود! او چند سال بعد در مهمانی به یاد دوران دانشجویی خود افتاد و خاطرات آن زمان را بازگو میکند.
سه دختر که در حیاط دانشگاه همراه با مردی به یک عکاس لبخند میزنند و بعد آن عکس به سرنخی مهم تبدیل میشود!
الیف شافاک رمان نویس ، مقاله نویس ،سخنگو و فعال حقوق زنان زادهی 25 اکتبر سال 1971 استراسبورگ فرانسه است.
پدر و مادر او اهل ترکیه بودند و پس از تولد الیف از هم جدا شدند و الیف همراه با مادر و مادر بزرگ سنتی خود زندگی میکرد….
شافاک در ملت عشق داستانی در گذشته را روایت میکند و به تاریخ پرداخته ولی در این کتاب زمان حال را بازگو میکند.
در مقدمه کتاب از این نویسنده نوشته :
«این رمان را به زنان استوار ، جسور و پر مهر ترکیه تقدیم می کنم.
به زنانی که در خیابان ، در مدرسه ، در محل کار و یا در خانه مورد خشوننت ، آزار و اذیت و تبعیض قرار گرفته اند.
به زنانی که در مورد حق و حقوقشان حرف های بسیار زده می شود ولی در اصل حتی « برابری شان » نیز زیر سئوال قرار دارد… به زنانی که متاسفانه نتوانسته اند تحت محور « برابری و برادری » با یکدیگر متحد شوند.»
در قستی از متن کتاب می خوانیم :
«فردا صبح زود، پری پاکتی را پیدا کرد که از زیر در اتاقش به داخل فرستاده شده بود. کاملا مشخص بود که شیرین برای او رزومهای حاضر کرده است؛ اما چه رزومهای! خواندن همانا و به طرف اتاق دوستش رفتن همانا؛ وقتی که دید در باز است داخل اتاق شد.
«این چیست؟ من هیچکدام از این کارها را انجام ندادهام.!» از شیرین که هنوز هم در رختخواب بود و سرش زیر بالشت، صدایی خفه بیرون آمد :«آه. میدانستم، هیچ خوبیای بدون جزا نمیماند.»
پری گفت: «چیزه… برای کمکت خیلی ممنونم؛ اما نوشتی که من در رستورانی کوچک در استانبول گارسون بودهام! بعد هم نوشتهای که روی دستخطهای عثمانی کار کردهام! روی کاخها و خدمه و روسای آنها اشراف کامل دارم.
آهان یکی دیگر: در تابستانها هم از اختاپوس داخل آکواریم خانوادهای ثروتمند محافظت کردهام!»
شیرین این بار با آن لباسهای ابریشمی صورتی رنگ از جا بلند شد و نشست؛ بعد هم چشم بندش را که دقیقا همان رنگی بود از روی پیشانی برداشت. «خب، ممکن است در آن قسمت آخر کمی زیاده روی کرده باشم.»
«فقط همان قسمت؟! با این رزومهی من درآوردی کار پیدا کردنم چه فایدهای دارد؟…
در دنیا دو مدل شهر وجود دارد: اولی، آنهایی که تعهد دادهاند فردا و روزهای آتیشان همه شبیه به هم باشند و دیگری آنهایی که درست برعکس این کار را انجام میدهند؛ هر لحظه همه را متعجب میکنند، مشکل ایجاد میکنند و همه چیز را به هم میریزند؛ شهرهایی که در کل هیچ چیز برای گفتن ندارند»
lonelycat در گفته:
کتاب خوبیه اما ترجمه خیلی ایراد داره