کتابسرای افشین | وارد شوید| ثبت نام کنید
۰ از ۵
(از ۰ نظر)
ناموجود

کتاب قله ها و دره ها

قیمت:
این محصول موجود نیست :(
چرا از کتابسرای افشین خرید کنیم؟
  • پشتیبانی 24 ساعته
  • ضمانت اصالت کالا
  • ارسال سریع کالا
  • پرداخت آنلاین امن
4.5/5 - (2 امتیاز)

برای تحلیل، بررسی، مشاهده مشخصات و خرید کتاب قله ها و دره ها اسپنسر جانسون انتشارات لیان مهر با ما باشید. در اینجا می توانید خلاصه، جملات و نتیجه ای که از کتاب قله ها و دره ها را مشاهده نمایید.

 

خرید کتاب قله ها و دره ها اسپنسر جانسون انتشارات لیان مهر

چطور لحظات خوب و بدمان را مدیریت کنیم

 

اطلاعاتی درباره کتاب

این کتاب را اسپنسر جانسون یکی از بزرگان در حوزه موفقیت به رشته تحریر در آورده است. نشر لیان مهر نیز ترجمه از آن را که نرگس شفاف انجام داده است را چاپ و منتشر نموده است.

اسپنسر جانسون پیش از این کتاب چه کسی پنیر مرا جابه  جا کرد را نوشته بود که از پرفروش ترین کتاب ها به شمار می رود.

 

فهرست کتاب قله ها و دره ها اسپنسر جانسون

پیش از شروع داستان

احساس دلتنگی در دره

یافتن پاسخ ها

فراموش کردن

استراحت کردن

یادگیری

کشف کردن

در میان گذاشتن آموخته ها با دیگران

استفاده از نگرش قله ها و دره ها

لذت ردن از قله

بعد از داستان

خرید کتاب قله ها و دره ها نشر لیان مهر

خرید کتاب قله ها و دره ها نشر لیان مهر

 

قسمتی از کتاب

احساس دلتنگی در یک دره

روزگاری مرد جوان با هوشی در دره ای با ناراحتی زندگی می کرد، تا اینکه تصمیم گرفت به دیدن پیرمردی که در یک قله زندگی می کرد، برود.

وقتی جوانتر بود، از زندگی در دره خوشحال و راضی تر بود. در چمنزار بازی می کرد و در رودخانه شنا می کرد..

دره تنها جایی بود که آن را می شناخت و بلد بود، او فکر می کرد، تمام طول عمرش را آنجا زندگی خواهد کرد.

بعضی روزها در دره هوا ابری بود و برخی روزها آفتابی، اما روزمرگی که در زندگی روزانه اش جاری بود، موجب می شد احساس آرامش کند.

با این حال، وقتی سن اش بیشتر می شد، می دید چیزهایی که قبلا آنها را خوب می دید، چندان خوب نیستند. با خودش فکر می کرد، چرا قبلا به این نکته توجه نکرده بود که بسیاری از چیزها در دره اش خوب نیستند و کاستی های آنجا را متوجه نشده بود. با گذشت زمان، مرد جوان روز به روز بیشتر احساس ناراحتی می کرد، هر چند دلیل اش را نمی دانست.

او شغل های متفاوتی را در دره تجربه کرد، اما هیچ کدام از آنها امیدوار و راضی کننده نبود. در یکی از شغل ها، رئیس اش مدام او را به خاطر کاری که درست انجام نداده بود، سرزنش می کرد، اما هرگز متوجه کارهای خوب او نمی شد. در شغل دیگری، او یکی از کارمندانی بود که انگار برای کسی مهم نبود، که او سخت کار می کند. سهم او حتی برای خودش نیز دیده نمی شد.

بالأخره روزی فهمید که چه چیزی می خواهد. احساس می کرد از او قدردانی می شود، او با همکاران لایقی کار می کرد و به محصولات شرکت اش افتخار می کرد. او به راهش ادامه داد و مدیر قسمت کوچکی از شرکت شد.

اما متأسفانه احساس امنیت شغلی نمی کرد. زندگی شخصی اش هم بهتر از این نبود. بدبختی یکی پس از دیگری.

فکر میکرد دوستانش او را درک نمی کنند، و خانواده اش هم به او می گفتند: “این هم مرحله ای از زندگی است”

مرد جوان با خودش فکر می کرد، کاش می شد زندگی کردن در جایی دیگر را تجربه کند. گاهی مرد جوان در چمنزار می ایستاد و به قله های باشکوهی که در بالای دره قرار داشتند، نگاه می کرد.

او می توانست خودش را تصور کند که روی یکی از آن قله ها ایستاده است. لحظه ای حالش بهتر میشد. اما هر چه بیشتر قله را با دره خودش مقایسه می کرد، حالش بدتر می شد.

او با پدر و مادر و دوستانش در مورد این که قصد دارد به قله برود، صحبت کرد، اما آنها تنها در مورد سختی بالا رفتن از قله حرف زده بودند و این که او چطور در دره به راحتی زندگی می کند.

همه آنها او را از رفتن به جایی منصرف می کردند، که خودشان هرگز آنجا نبوده اند.

مرد جوان عاشق پدر و مادرش بود و می دانست بعضی از حرف های آنها درست است، اما این را هم می دانست که او با پدر و مادرش فرق دارد.

گاهی احساس می کرد باید زندگی متفاوتی در بیرون از دره داشته باشد و

می خواست خودش آن را کشف کند.

شاید از بالای قله می توانست منظره بهتری از دنیا ببیند، اما سپس تردید می کرد او می ترسید و فکر می کرد بهتر است جایی که هست بماند.

مدتها بود که مرد جوان نمی توانست از دره بیرون برود. سپس یک روز، اوایل جوانی اش را به یاد آورد و فهمید چه تغییرات زیادی از آن روز کرده است. او دیگر آرامش نداشت، اما ناگهان تصمیم گرفت به قله کوه برود.

اترسش را کنار گذاشت و هر چه سریع تر آماده رفتن شد. سپس برای رفتن به قله ای نزدیک آماده شد. سفر آسانی نبود.

اما همچنان که مرد جوان بالاتر می رفت، هوای خنک تازه را احساس می کرد. از آن بالا، دره اش کوچک تر به نظر می رسید.

وقتی او پایین در دره بود، هوا خیلی تمیز بود، اما وقتی از بالا به دره نگاه می کرد، هوای قهوه ای روشن راکدی را دید که دره را احاطه کرده است.

سپس برگشت و به راهش ادامه داد. هرچه بالاتر می رفت چیزهای بیشتری می توانست ببیند.

ناگهان مسیری را که دنبال می کرد، به انتها رسید. بدون داشتن مسیر مشخصی، در میان درختان تنومندی که جلوی نور خورشید را گرفته بودند، گم شد.

می ترسید که نکند راهش را پیدا نکند. پس تصمیم گرفت، از راه باریکی که خطرناک هم بود عبور کند.

موقع عبور از آن راه باریک افتاد. خونین و زخمی از جایش بلند شد و به راهش ادامه داد. بالاخره یک مسیر جدید پیدا کرد.

هشدارهایی که اطرافیانش در دره به او داده بودند، از ذهنش گذشت. او دوباره عزمش جزم شد و به بالا رفتن ادامه داد. هر چه بالاتر می رفت خوشحال تر می شد، می دانست که دره را ترک کرده و ترس هایش را کنار گذاشته است. او در مسیر رفتن به مکان جدیدش بود.

وقتی به بالای ابرها رسيد، فهمید که چه روز زیبایی است و تصور کرد که چقدر غروب خورشید از بالای قله زیباست. نمی توانست برای تماشای غروب صبر کند.

 

 

 

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “کتاب قله ها و دره ها”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

محصولات مرتبط

برچسب‌های کالا

کتابسرای افشین، یا کتابفروشی افشین بوشهر مرکز خرید انواع کتاب های دانشگاهی، عمومی، کمک درسی  ، انواع لوازم التحریر، نوشت افزار و محصولات فرهنگی آماده ارائه بهترین خدمات با پشتیبانی قوی به شما عزیزان است.

  • با خیالی آسوده در خانه خرید خود را انجام دهید: کتابفروشی افشین دارای مدارک لازم برای فعالیت حضوری (جوازکسب) و فعالیت مجازی (اینماد و ساماندهی) می باشد.
  • جهت دریافت مشاوره یا پشتیبانی ارتباط برقرار نمایید. (تیم پشتیبانی قوی و باتجربه افشین بوک در تمامی اوقات پاسخگوی شما می باشد)

در شبکه های مجازی ما را دنبال نمایید.

 

آدرس فروشگاه: بوشهر، خیابان عاشوری، بهارستان 17

تمامی حقوق این سایت متعلق به کتابسرای افشین می باشد.

گفتگو در واتساپ
×